در مباحث تئوری در حوزه تأمین اجتماعی یک تعریف وجود دارد که میگوید: تأمین اجتماعی هم هدف توسعه است و هم ابزار توسعه. با واکاوی این نظریه میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
الف: هر جامعهای برای بقای خودش ناچار است تلاش مستمری در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به عمل بیاورد تا بتواند به سر منزل مقصود که رفاه و عزّت دنیایی و عاقبت بخیری اخروی است نایل گردد.
این حرف که گفته شده یک جامعه خوب ساختنی است نه یافتنی، کاملا ً درست است و از طرف دیگر برای جامعه ما که یک حاکمیت اسلامی برگرفته از احکام الهی است و کتاب هدایتگر و روشنگر قرآن کریم بعنوان منشور حکومتی و برنامهای برای زندگی امروز و فردای جامعه ما و همانند چراغی نورانی روشنگر مسیر حرکت اجتماعی ماست تأکید بر این مهم دارد که انسان بر اساس تلاش و عمل خودش میتواند مطالبه حق و مزد نماید.
ب: برای حرکت جامعه به سوی عزّت و تعالی علاوه بر کار و تلاش مبتنی بر نیروی انسانی یکی دیگر از الزامات وجود سرمایه است، سرمایه یا بالقوه است یا بالفعل. اگر بالقوه است بایسته است آن را تبدیل به بالفعل کرد همانند سرمایههای ملی نهفته در زیر زمین از قبیل نفت، گاز، مس، زغال سنگ، آهن و…. و منابع آشکار سطح زمین همچون رودها، مزارع، کوهها و …. که براساس ضرورتها و نیاز ما و در مواقع درست این منابع باید استحصال و فرآوری و دارای ارزش افزوده شده و پس انگاه از طریق مصرف داخلی و یا صادرات تبدیل به منابع نقدی و ارزی شوند و اگر چنین شد منابع بالقوه تبدیل به منابع بالفعل خواهد شد که میتواند موجب و موجد برنامهریزی در ابعاد صنعتی، اقتصادی، کشاورزی و … شود.
ج: یکی دیگر از الزامات رشد و تعالی جامعه نیروی انسانی ماهر معتقد به کار و تلاش است همه صاحب نظران در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و … به این موضوع اعتقاد دارند که ارزشمندترین سرمایه هر جامعهای منابع انسانی آن جامعه است و صد البته این نیروی انسانی سالم و ماهر ودانا است که میتواند چرخهای علمی و اقتصادی جامعه را به حرکت درآورد و در حقیقت محور توسعه است.
د: اگر بپذیریم که الزامات رشد و تعالی جامعه منابع اقتصادی، انسانی و مبتنی بر دانایی و مهارت و اعتقاد و الزام به تلاش مستمر با محور برنامهریزی درست میباشد باید پذیرفت که این منابع نیازمند صیانت و مراقبت بوده و در همه احوال دغدغه ذهن سیاستگذاران و برنامهریزان مدیریت اجتماعی میباشد که چگونه باید از نیروی کار که بدون سرمایه مانند تفنگ بدون تیر است و سرمایه که بدون نیروی انسانی ماهر هباء منثور است صیانت نمود به گونهای که نیروی انسانی بقاء و امنیّت زندگی خود را در حفظ و ارزش افزوده سرمایه تعبیر و سرمایه نیز باروری خود را مدیون نیروی سالم و ماهر بداند.
در طول تاریخ همیشه صاحبان ثروت نگران بودهاند که چگونه از اموال و دارایی خود حفاظت بهعمل آورند تا آنرا از دست ندهند، در گذشته که جامعه بشری صنعتی نشده بود و اقتصاد مردم بر دوش زمین و بهرهگیری از آن بود رفتار اقتصادی مردم مبتنی بر فعالیتهای کشاورزی و دامداری مستقر و دراین احوال کمیّت نیروی کار عامل موثری بود و گردش منابع اقتصادی از طریق کالا به کالا صورت میگرفت در موارد تبدیل کالا به نقدینگی مشکل صاحبان ثروت نحوه نگهداری از آن بود فلذا یکی از روشهای نگهداری از دارایی، دفن آن در زیر زمین و یا نقاط غیر مشهود بود که بعضاً بدلیل فوت صاحب کالا یا بروز حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله و یا غیر طبیعی مانند جنگ و ….. سرمایههای نهفته در زیر زمین مدفون میماند و این همان چیزی است که امروز به عنوان گنج و یا زیر خاکی بلای جان برخی و یا عامل ثروت برخی دیگر شده است.
از طرف دیگر تهدید انسان از سوی حوادث طبیعی یا غیر طبیبعی موجب شده تا بیشتر از روز مبادا بترسد. روز مبادای انسان یا بر اثر عوامل طبیعی مانند پیری، درماندگی، ناتوانی، مرگ و بیماری است یا در اثر عوامل غیر طبیعی مانند حوادث، زلزله، جنگ و…. موجب شد تا انسان به فکر چارهای برای روز مبادای سرمایه و خود باشد. تا از خود و خانواده و سرمایهاش در مقابل این اتفاقات صیانت کند.
انقلاب صنعتی اروپا همگام با نظام تکاملی صنعتی شدن جوامع موجب گردید تا سیاستمداران و برنامهریزان برای بقاء اجتماعی و تحکیم مبانی قدرت سیاسی و اقتصادی کشور خود به یک نکته اساسی توجه کنند و آن موضوع چیزی جز محوریت نیروی کار نبود.
آنان متوجه شدند که اگر قرار است چرخهای اقتصادی به خوبی بچرخد و اگر حفظ سرمایه از اوجب واجبات نظام اقتصادی مبتنی بر صنعت است اولاً سرمایه باید زایش داشته باشد ثانیاً باید از آن صیانت کرد و این موارد میسر نمی شود الا به توان نیروی کار ماهر و سالم. فلذا بر اساس دغدغههای نیروی کار که عبارت بود از بیماری، پیری، بیکاری، حوادث، بازنشستگی، فوت و….در ساختارهای اداره امور کشور تعریفی را به عمل آوردند که محصول آن تامین اجتماعی بعنوان حافظ سرمایه و حامی نیروی کار برای پاسخگویی به نیازها و دغدغه ها شد. از این رو انقلاب صنعتی ساختاری را پایهریزی کرد که امروز دولتها برای نمّو موفقیت خود و تبیین ارزشهای اجتماعی تلاش میکنند تا شاخصهای تامین اجتماعی را در کشور خود و در برنامههای ارائه شده برجسته نمایند امروزه دولتها بدون فرآیندهای تامین اجتماعی، اثربخشی لازم و مقبولیت را بدست نمیآورند و چه بسا که به این علت مشروعیت خود را نیز از دست بدهند. از منظر دیگر کلیّت یک جامعه متشکل از اجزائی بهم پیوسته هستند و این پیوستگی که تعریف جامعه و کشور از آن برمیآید مبتنی بر الزاماتی است که همگی باید مورد توجه و دقّت واقع شود و اگر در برنامهریزیهای بلند مدت مورد غفلت قرار بگیرد در نهایت امنیّت ملی یک کشور به مخاطره میافتد. یکی از این اجزاء که شاید محوریترین نیز باشد خانواده است که اگر این جز بخوبی صیانت و هدفمند مدیریت شود و امیدوار به زندگی باشد میتواند موجبات تعالی و رشد جامعه را فراهم نماید. افراد جامعهای که گرفتار مصائب و مسائل معیشتی خود باشند، دچار بیماری روحی و افسردگی خواهند شد در نتیجه در جامعه ای که افراد آن بیمار و سر در گریبان باشند نمیتوان انتظار حرکت موثر به سوی تعالی و عزّت داشت. کشوری که افراد آن گرسنه، بیکار، بیمار و… باشند همچون جسم ناسالم آمادگی دفاع لازم و موثر را از سلامت جامعه خود در هنگام بروز حوادث و ناملایمات نخواهند داشت و از نظر حفظ امنیّت فردی و اجتماعی و ملی دچار بحران اساسی خواهند شد.
امنیّت ملی یعنی اینکه افراد یک جامعه فارغ از دغدغههای نگران کننده در حوزه سلامت، معیشت، آموزش و پرورش، شغل و روابط اجتماعی سالم در کنار یکدیگر در یک مرز جغرافیایی تعریف شده حول محور منافع مشترک فارغ از رنگ، جنس، شکل، قومیت، دین با رشته همبستگی تحت عنوان ملت و ملیّت با ایمان و اخلاص به زندگی بپردازند و نسبت به یکدیگر در غم و شادی شریک و در راه هدف پشت و پناه یکدیگر باشند و از این حیث چتر حمایت تامین اجتماعی یکی از بهترین الزامات هم بستگی ملی و تضمین کننده امنیّت ملی کشور است.