
در برنامهریزی برای هر موضوعی مبانی علمی و استدلال عقلی ضرورتی اجتنابناپذیر است؛ اصولاً برای برنامهریزی الزاماتی وجود دارد که اگر در تدوین برنامه به نقش آنها توجه کافی نشود مشمول ضربالمثل خشت کج است که تا ثریا کج میرود فلذا برای تدوین هر برنامه الزامات زیر ضرورت دارد :
اول آنکه بایسته است مبنای علمی و عقلی خود را داشته باشد به تعبیر دیگر باید با اصول علمی و عقلی تباینی نداشته باشد.
دوم آنکه آنچه را که دیگران تجربه کردهاند مورد مطالعه و دقت قرار گیرد که گفته شده عاقل کسی است که از اشتباهات دیگران عبرت میگیرد تا راه را بدرستی بیابد.
سوم آنکه توانمندیهای خود را بخوبی بشناسد و از ظرفیتهای در اختیار به نحو احسن و شایسته بهره بگیرد.
چهارم آنکه در تدوین امور از خرد جمعی غافل نباشد یعنی اینکه قائم به رأی خود نبوده و خود را مبنای عقل کلی و بی نیاز از داشته دیگران نداند .
پنجم آنکه در اجرای هر برنامه ای زمان و طی طریق از اهم واجب است اگر بخواهیم از آنچکه به عنوان برنامه تدوین کردهایم نتیجه مطلوب حاصل شود باید با رفتار عاقلانه در مدت زمان مقتضی توقع حصول نتیجه داشته باشیم آهستگی و پیوستگی شرط عقل است چه آنکه زود میآید و زود هم میرود از اینرو باید بپذیریم آنچه که مقبولیت عقلی دارد و در میدان آزمون و خطا مورد محک قرار گرفته و درستی آن به اثبات رسیده است هم از نظر شرع موجه است و هم اینکه عاقلانه رفتار کردن در امور زندگی شخصی و اجتماعی موجب صیانت از درستی عملکرد و جلوگیری از افتادن در ورطه افراط و تفریط میشود.
با ذکر این مقدمه میخواهم توجه خواننده محترم را به این موضوع معطوف کنم که با نگاهی به مشکلات امروز جامعه از درون و بیرون برخی از آنها بگونهای خودنمایی میکنند که اگر چارهای برای آنها اندیشیده نشود میتواند تبعات بدتری را ببار بیاورد که مقابله یا رفع آن هزینههای زیاد و خسارات بعضاً جبران ناپذیری را موجب خواهد شد یکی از این موضوعات بسیار مهم مسئله اشتغال و رفع بیکاری است برای تبیّین بهتر این موضوع به ذکر لطیفهای اشاره میکنم که خالی از لطف نیست: آورده شد از کسی سؤال کردند که چرا ازدواج نمی کنی ؟ گفت: به هزار و یک دلیل. گفتند یکی از این دلایل را بازگو کن: گفت اولین دلیلش این است که پول ندارم گفتند همین یک دلیل کافی است .
واقعیت امر این است که وقتی جوانی یا فردی شغلی نداشته باشد در حقیقت از خیلی از صفات پسندیده و چیزهای خوب از جمله همسر، مسکن، آموزش و ... محروم است حتی در حدیثی از معصوم نقل شده است که فقر دین انسان را به خطر میاندازد. در مقابل آدم بیکار، گرفتار مصائبی میشود که زندگی فردی و اجتماعی را تهدید و در نهایت نابود میکند از جمله اعتیاد، بیماری، افسردگی و ...
حال سؤال این است برای صیانت از نیروی جوان کشور که بزرگترین سرمایه آن نیز میباشد، جوانان باایمان و اخلاص این سرزمین که به اشکال مختلف مورد آزمایش قرار گرفته و در همه احوال وفاداری آنان به کشور و اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی به ثبوت رسیده و توانمندی عقلی و جسمی آنان نیز نیاز به به اثبات نداشته و ازجمله بدیهات است نباید بگونهای عمل شود تا ضروریترین نیاز آنان که مشکل گشای تمامی مشکلات فردی و اجتماعی است برطرف شود؟
جمله برنامهریزان ملی و بخشی به این مسئله اذعان دارند که کشور پهناور ایران با دارا بودن منابع عظیم خدادادی و بالّقوه مانند نفت، گاز، معدن و ... از نظر تأمین منابع مشکل حادی ندارد بلکه استفاده بجا و مناسب از منابع اهمیت خاصی دارد که بنظر میرسد یکی از حلقههای مفقود در امر ایجاد اشتغال عدم استفاده صحیح و بجا از این منابع است .
از طرف دیگر این کشور پهناور خیلی از کارها را دارد که باید انجام بدهد کارهایی که برخی از آنها از الزامات گسترش و زیرساخت هستند که بعضاً یا وجود ندارد یا آنکه بصورت ابتدائیست یکی از این زیرساختها و ضرورتها توسعه حملونقل ریلی است برای توجه به این مسئله به موضوع آماری اشاره میکنم تا اهمّیت آن بیشتر دیده شود براساس آمار علیرغم همه تلاشهای صورت گرفته که در جای خود قابل بحث و تقدیر است سالانه قریب به 20 هزار نفر از جمعیت کشور در تصادفات جادهی تلف میشوند که اگر فقط ارزش دیه متعلقه به این تلفات انسانی مورد توجه قرار بگیرد به رقم بالغ بر 4.400.000.000.000 میلیارد تومان میرسیم؛ ناگفته پیداست که علاوه بر خسارات جانی و ... چه مبلغ هنگفتی است .
حال سؤال این است که با امعان نظر به این خسارات و ضرورت این امر و با توجه به اینکه توسعه حمل و نقل ریلی از جمله موضوعاتی است که هم مانع از خسارات جانی به شهروندان و هم اینکه پرداختن به یکی از زیرساختهای اصلی است و هم اینکه ظرفیت فروانی برای اشتغال و توسعه دارد نباید مورد توجه برنامهریزان ملی قرار بگیرد؟
و یا اینکه کیست تا نیاز مسکن و ضرورت آن برای زندگی فردی و اجتماعی را منکر شود و ظرفیت فروان آن را برای اشتغال در بخشهای مختلف وابسته و پیوسته به حوزه ساخت و ساز نبیند ولی ما چگونه به این مسئله پرداختهایم، با اختصاص بهترین زمینهای کشاورزی به بخش مسکن موجب خسرانی شدهایم که تا سالهای سال کشور باید تاوان این برنامهریزی غلط را بپردازد! براستی نمیتوان با اینهمه جوان تحصیلکرده در حوزه فنی و ساختمانی و با اختصاص زمینهای مستعد ساخت و ساز غیرکشاورزی، هم مشکل اشتغال این جوانان، هم موضوع کمبود مسکن را برای بخش قابل توجهی از افراد جوان کشور با فرمول اجاره به شرط تملک در درازمدت حل کرد؟ آیا کشور ما توان تولید آجر و سنگ و سیمان و آهن را ندارد؟ یا برنامهریزان ارادهای برای این مهّم ندارند .
حوزه دیگری که در برنامهریزیهای ملّی ما یا کمتر به حساب میآید یا ناقص اجرا میشود یا بد به آن عمل میشود فعالیت در بخش کشاورزی و دامپروری و صنایع وابسته به آن است. این گفته دیگر به ضربالمثل تبدیل شده که یکسال پیاز داریم سیبزمینی نداریم یکسال سیبزمینی داریم پیاز نداریم و یکسال هیچکدام را نداریم .
درست است که کشور پهناور ما از نظر منابع آبی در محدودیت است و منابع محدود آب را نیز بدلیل بدمدیریتکردن در حوزه انتقال و یا کشاورزی و هدر دادن آن در حقیقت به این منابع محدود ظلم می کنیم واقعاً این خسران را چه کسی باید جوابگو باشد؟ کیست نداند بعلت فرسودگی لولههای انتقال آب چه میزان از آب گرانقیمت، کمیاب ضایع میشود .
چه کسی است که نداند با روش غرقابی در کشاورزی چه میزان از این گوهر ارزشمند را به هدر میدهیم. آیا وقت آن نرسیده تا با مهندسی مجدد موجبات: الف ) استفاده صحیح و کامل از منابع آب و خاک برای تولیدات کشاورزی و دامپروری را مهیا کنیم؟ ب ) آیا نمیشود با فراهم کردن تمهیدات و قراردادن تسهیلات زمینه مهاجرت جوانان را از شهرها به روستاها با مهندس معکوس موجب شویم؟ ج ) آیا نمیشود که با تکمیل حلقه امکانات، موجبات فراوری محصولات در زمینه بسته بندی و آمادهسازی و نگهداری مهیا شود؟ د ) آیا نمیتوان با استقرار کارخانجات تولیدی و تبدیلی زمینه اشتغال و بهروری مطلوب از محصولات کشاورزی و دامی را مهیا کرد؟ عزیزی از مسئولین در یک برنامه تلویزیونی با قیاسی مع الفارق میگفت: 50 سال است که جمعیت روستایی کشور 23 میلیون نفراست واقعاً با این نگرش می توان امید به بهبود شرایط در روستاهای کشور را داشت؟ هـ ) آیا نمیتوان بهرهبرداری از معادن را که عموماً در روستاها هستند بگونهای تدوین کرد تا هم روستا به حیات خودش ادامه بدهد و هم اینکه جوانان به اشتغال دست یابند. و ) آیا نمیتوان با گسترش مویرگی شبکه حملونقل امکان تسهیل و تسریع و توزیع به موقع تولیدات کشاورزی را از روستا به بازار مصرف میسر کرد . واقعاً چه کسی و از کجا باید بیاید تا مشکلات بیکاری را در جامعه ما حل کند؟ امروز که جمعیت جوان کشور را داریم نمیتوانیم مسئله اشتغال آنان را حل کنیم آنهم با این همه کار بر زمین مانده و نکرده و این همه امکانات که نمیدانم چه جوابی برای خود و جامعه خواهیم داشت.
بنظر میرسد باید تا دیر نشده کاری کرد که به فرموده خداوند متعال در قرآن کریم (لیس لا لانسان الا ما سعی) و گرنه آیا اندیشیدهایم که در 20 سال بعد که جامعهای پیر داریم چگونه میخواهیم به اداره آن بپردازیم. آیا برنامهریزان امور اجتماعی سندی مبتنی بر آیندهنگری برای جمعیت پیر کشور در سال 1410 که از مرز 12 میلیون نفر خواهد گذشت تدوین کردهاند؟ آیا اجتماع آمادگی لازم با این پدیده را دارد. براستی جمعیت سالمند کشور چگونه باید به زندگی بپردازند چه تمهیدی برای مدیریت اوقات زندگی او اندیشیده شده است. جمعیتی که اگر برای اوقات فراغت آن برنامهریزی صورت نگیرد با توجه به اقتضاء سن و سالش مصائب و هزینههای مضاعفی را از نظر درمان و ... بر مدیریت اجتماعی و خانوادهها و دولت تحمیل خواهد کرد .
آیا وقت آن نرسیده که برای روز واقعه این اتفاق اجتماعی برنامهریزی مدون و اجرایی به عمل آید؟
متاسفانه باید اذعان کرد اگر امروز معضل جامعه بیکاری جوانان کشور است 20 سال بعد مشکل جامعه کمبود نیروی کار و پیری افراد آن خواهد بود پس تا دیر نشده است باید کاری کرد.
بنظر میرسد یکی از راههای برون رفت از این کلاف سردرگم توجه عقلی و برنامهای به روستاها و ظرفیتهای آن است که بایسته است با ساماندهی مدیریت روستاها و تجمع توانمندیهای موجود و فراهم کردن تمهیدات لازم و برداشتن موانع اداری فلج کننده هم زمینه اشتغال و هم امکان اسکان خانوادهها اعم از جوان و سالمند را مهیا کرد و این مهّم نیز با حرف و مباحث تئوری و در روی کاغذ شدنی نیست بلکه چاره و راه آن است که با تمسک به فرمایش مقام معظّم رهبری مبنی بر اقدام و عمل و رفع موانع مذکور موجبات هدایت جوانان به طرف روستاها و علاقمند کردن آنان به اشتغال در حوزه کشاورزی و دامپروری و صنایع وابسته تولیدی و تبدیلی مستقر در روستاها را مهیا کرد و همچنین از ظرفیت محیطی روستاها برای آرامش زندگی سالمندان با ایجاد کانونهای فرهنگی – رفاهی بهرهبرداری کرد و از این طریق میتوان با ایجاد جو نشاط و کار در جامعه موجبات رشد و عزت را برای خودمان و نسلهای آینده میسر سازیم فلذا با امعان به موارد فوق، یکی از الزامات حیاتی برای ماندگاری در روستا حمایت از نیروی کار و ایجاد امنیت شغلی و تأمین آتیه برای آنان و خانوادهها است و این ظرفیت در صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر وجود دارد تا بعنوان چتر حمایتی از روستاییان و کشاورزان، صنعتگران صنایع وابسته فعال و ساکن در روستا و عشایر وارد میدان شود البته بایسته این کار آن است تا صندوق مذکور که براساس اصل 29 قانون اساسی که برخورداری از تامین اجتماعی را حقی همگانی و تکلیفی برای دولت و با استفاده منابع ملی و مشارکت افراد تعریف کرده و براساس مفاد قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی شکل گرفته و قریب به 11 سال از عمر آن می گذرد و بدون شک استقرار آن یکی از خدمات ارزشمند نظام مقدس جمهوری اسلامی است بر اساس اصول بیمهای باز تعریف و بعنوان یک صندوق بیمهای با خدمات کافی و وافی در ارائه خدمات به مشمولین انجام وظیفه کند.
ارسال نظر